میخوام برات بنویسم..برای تو..اره.تو که بهم میگفتی دوست دارم..

با اشک چشمام برات مینویسم..

دوست داشتن دل میخواد نه دلیل..با دلت گفتی دوستم داری..

ولی چرا وقتی با دلت حرف زدی فراموشش کردی..?

خوب بلدی بازی کنی با کلمات..کلمات و وازگون کردی ویرونه کردی..

تا باهاش حرف دلت و بزنی..

دلم گرفت است..مثل آسمون..که پر از ابر های سیاست..

دیگه نگو دلت با منه..دیگه نگو که باورم نمیشه...عاشق بارون شدم..

تو عاشقم کردی..وقتی بارون میباره تو رو یادم میاره..تو با تموم حرفات..

کاش یه جای دنیا خلوت بود تا زیر بارون باهاش ببارم و داد بزنم

که واااااااااای دلم گرفته...از دست تو..از دست اون.از دست خودم..

از ادما..از دروغا..از وازه های بی معنی....

دلم گرفته آسمون..

بذار باهات ببارم..



تا صبح برام ببارو منم باهات ببارم..



تو بارشت با هدف من اشکای بی هدف....



تو بر سر ادماو من واسه ی دروغا...





پ.ن:دلم گرفته و این مطلب برا کسی نیست

برا خودم و دلم نوشتم..