تا فرصتی دگر که من غوغا کنم به عشق

پیش آید آنزمان که من سودا کنم به عشق

 

ای دل مجال صحبتی تا گفتگو کنم

تا من دوباره رخنه در دلها کنم به عشق

 

پایم بریدهاند که بمانم در این زمان

هرچند پا بریده اند پر وا کنم به عشق

 

با بوی ریحان هر زمان مستی گزیده ام

تا بوی ریحان را دمی معنا کنم به عشق

 

غربت تمام بند دل را پاره پاره کرد

من هجرتی دوباره بی همتا کنم بعشق

 

دیشب هزاران قطره اشک از دیده رانده ام

من اشک را روانه دریا کنم به عشق

 

امروز هم نشد که با بویت به شب رسد

امروز را دوباره من فردا کنم به عشق