چقدر سخته توچشای کسی که تموم عشقت رو دزدید و یه زخم خمیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی وبه جای اینکه لبریز کینه ونفرت شی حس کنی که هنوزم دوسشداری.

چقدرسخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسشداری
چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی وهزاربار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی ((گل من باغچه نومبارک))