ای امان از دست بابا ومامان..

یادم آنروز که بودم اولی...

ناز و طناز وعزیز وفلفلی..

شاه خانه بودم با داد ودود...

هر چه را میخواستم آماده بود....

وای از آن روز که آمد دومی...

نق نقو بدابدا ودمدمی...

من وزیر گشتم وافتادم به چاه...

دومی هم جای من شد پادشاه...

تا به خود آیم وخودداری کنم...

سومی هم آمد وشدخواهرم...

دختری زیبا وخوشرو مثل ماه...

من وداداشم کشیدیم سوز وآه...

جای سبزی ونشاط وخرمی...

سر رسید از روزگاران چهارمی...

دیگر آن خانه برایم تنگ بود...

سبزی وگل درنگاهم سنگ بود...

داشتم می کردم عادت ناگهان...

پنجمی هم پانهاد در این جهان...

بهر سوختن پنج تن کافی نبود...

ششمی هیزم شدومن مثل دود...

ناصر وشهناز ومهناز وشهین

احمدوعباس وهفتم شد مهین...

ای امان و ای امان ای امان...

ای امان از دست بابا ومامان...

بار دیگر مادرم شد حامله....

این که آیدتیم فوتبال کامله...

ناصر و شهناز ومهناز وشهین

احمد وعباس وفرهاد ومهین...

علی مردان وگل معصومه جان...

آخریش هم میشود دروازه بان...