بياييد تضادها را از بين ببريم:::
تا مي توانيم ولخرجي مي كنيم اما دست هاي محبتمان تهي و خاليست!
دوردسترين ستارگان را كشف كرده ايم اما در كشف قلب عزيزانمان كاري نمي كنيم!
براي ديدن فيلم هاي بي محتوي وقت مي گذاريم اما براي همكلام شدن با خانواده وقت نداريم!
براي برنده شدن در بانك حساب باز مي كنيم اما براي برنده شدن در اخرت حساب و كتاب نداريم!
پشت خط تلفن مودبانه و محترمانه سخن مي گوييم اما در برابر عزيزانمان از كلمات مودبانه و محترمانه خبري نيست!
در برابر كارهاي خوب ديگران تشكر كم رنگي مي كنيم اما در برابر بديهايشان زخم زبانمان پاياني ندارد!
محبت ديگران را بحساب خوبي خودمان برداشت مي كنيم اما بي محبتي انها را بحساب بدي خودشان!
كارهاي اشتباه ديگران را مي بينيم اما گناهان خودمان را به روي خودمان نمي اوريم!
از انتقاد ديگران ناراحت مي شويم اما صحبت هايمان با غيبت شروع مي شود!
دستان خالي كساني كه از دنيا مي روند را مي بينيم اما براي كمك به مستحقان دست و دلمان مي لرزد!
از محبت كردن به خواهرمان با هزار بهانه طفره مي رويم اما اگر در جستجوي محبت باشد غيرتي خواهيم شد!
عشق را مقدس و محترم مي دانيم اما به ادمهاي عاشق دلشكسته بهايي نمي دهيم!
گفتن و نوشتن را خوب ياد گرفته ايم اما عمل كردن را فراموش كرده ايم!
از سخنان شيرين لذت مي بريم اما با رفتارمان كام همه را تلخ مي كنيم!
بازيگران هاليود و باليود را مي شناسيم اما خانواده اي را كه خانه اي فقيرانه در كوچه خودمان دارند نمي شناسيم!
هميشه اعتقاد داريم كه بايد زندگي را ساده گرفت اما نمي دانم چرا خودمان زندگي را سخت مي گيريم!
تجربه گرسنگي را كه سخت و ازار دهنده است داريم اما براي سير كردن همسايه گرسنه قدمي بر نمي داريم!
با اينكه مي دانيم غم سخت و سنگين است اما در شاد كردن دلهاي غمگين پيش قدم نمي شويم!
ديگران را به سادگي و بي ريايي دعوت مي كنيم اما خودمان رنگين كمان هستيم!
در مشكلات ساده دست ياري ديگران را مي خواهيم اما به كسي كه در چاه افتاده است توجهي نمي كنيم!
در سختي ها دستهاي دعايمان رو به اسمان دراز است اما در شاديها شكر گزار نيستيم!
و..................................................
در دنيايي پر از تضاد زندگي مي كنيم بياييد تضادها را از بين ببريم