حرف‌های خوب را باید زد. یعنی من فکر می‌کنم هر کس هر حرف خوبی بلد است باید بگوید. در جای خودش البته. حتی اگر خودش به آن حرف خوب هم عمل نمی‌کند، هیچ ایرادی ندارد که آن را برای دیگران بگوید. فکر می‌کنم همهٔ ما حرف خوب را باید بشنویم، گرچه گویندهٔ آن، عمل‌کننده به آن نباشد.

حرف خوب باید زده شود و شنیده شود. حرف خوب برای پس‌انداز کردن و توی پستو و انبار و کتاب‌های اخلاق ریختن نیست. حرف‌های خوب باید جهان را پر کند؛ گرچه که همه به آن‌ها عمل نکنند؛ اما حرف خوب نباید در دل‌ها و ذهن‌ها بماند و هیچ‌کس از آن‌ها با خبر نشود.

من بارها حرف‌های خوبِ تأثیرگذاری را از آدم‌هایی شنیده‌ام که خودشان -گرچه تلاش کرده بودند اما- هنوز به آن عمل نکرده بودند و آن حرف تبدیل شده بود به شاه‌کلیدی در زندگی من. حرف‌هایی که اگر قرار بود گویندهٔ آن به خاطر عمل نکردن به آن در دلش نگه‌ش دارد یا من به خاطر عامل نبودن گوینده‌اش آن را نشنوم، آن شرایط و موقعیت یا تصمیم درستی که براساس آن حرف خوب گرفته‌ام، هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتاد.

برای همین است که فکر می‌کنم حرف‌های خوب را باید پراکند، گرچه همه سهم مساوی از آن برای خود برنگیرند و گرچه عدهٔ خیلی کمی آن حرف خوب را چراغ راه‌شان کنند…

و البته حرف‌های خوب را باید خوب زد. حرف خوب اگر خوب زده نشود، مثل گلبرگی پلاسیده است که هیچ چشم و دلی را مجذوب خود نمی‌کند. حرف خوبِ پلاسیده، مستقیم بر زمین می‌نشیند و پاخور رهگذران می‌شود. حرف خوبی که خوب زده نشود، حیف می‌شود. و خیلی حیف است که حرف خوبی حیف شود! حرف‌های خوب را باید تازه و شاداب و جذاب تحویلِ خواهانش داد تا امیدوار بود که زینت‌بخش زندگی‌ها شود.

بقلم بانو خسروی