زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد . با وفا ترين دوست به مرور زمان بي وفا شد . اين پرپر شد ن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است کاش بودي تا دلم تنها نبود تا اسير غصه فردا نبود کاش بودي تا نگاه خسته ام بي خبر از موج و درياها نبود کاش بودي تا دو دست عاشقم غافل از لمس گل مينا نبود کاش بودي تا زمستان دلم اين چنين پر سوز و پر سرما نبود کاش بودي تا فقط باور کني بي تو هرگز زندگي زيبا نبود گفته بودم كه اگر بوسه دهي توبه كنم دگر اين گونه خطاها نكنم بوسه دادي چو لبت برخاست از روي لبم توبه كردم كه دگر توبه ي بيجا نكنم. رفتم نزد طبيب زشدت درد گفتم غم عشق را چه توان كرد شش بوسه نوشت به كنجه ي لب 2تاصبح و2تاظهرو 2تا شب. عشق يعني با تو خواندن از جنون ، عشق يعني سوختنها از درون عشق يعني سوختن تا ساختن ، عشق يعني عقل و دين را باختن عشق يعني دل تراشيدن ز گل ، عشق يعني گم شدن در باغ دل عشق يعني تو ملامت کن مرا، عشق يعني مي ستايم من تو را عشق يعني در پي تو در به در ، عشق يعني يک بيابان درد سر عشق يعني با تو آغاز سفر ، عشق يعني قلبي آماج خطر عشق يعني تو بران از خود مرا ، عشق يعني باز مي خوانم تو را عشق يعني بگذري از آبرو ، عشق يعني کلبه هاي آرزو.