گفت از دوست چه دیدی که چنین مسروری ؟ گفتم از دوست همین بس که ز ما یاد کند .
 

نسترن را سایه بانت می کنم ، دیدگانم را چه قابل ، جان فدایت می کنم .
 

ما که می ترسیم از هجرت دوست ، کاش می دانستیم روزگاری که بهم نزدیکیم چه بهایی دارد ، کاش می دانستیم حس دلتنگی هر روز غروب ، چه دلیلی دارد .


برای تو که هیچ وقت یاد نگرفتی بد باشی ، یه دنیا خوبی آرزو می کنم .
 

عاشق بهترین ها نباش ، بهترین باش تا بهترین ها عشق تو باشند .
 

آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمانی .


سلامی به گرمی آش رشته که روش با پیاز داغ نوشته ، دوستت دارم .
 

نمی دانم چه تاثیری است در عشق که بیمارش به صحبت نیست مایل .
 

من در این خلوت خاموش سکوت ، اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم .
 

لیمو نخور ترش می کنی ، منو فراموش می کنی ، آدامس بخور تا باد کنی ، منو همیشه یاد کنی