از آنجایی که کل حیات از طرق مختلف به انرژی خورشید وابسته است پا برجاترین ضربان در متابولیسم همه گونه ها آهنگ روزگرد- یعنی تناوب روزانه نور و تاریکی است. در روزگاران دورکه اشکال اولیه حیات مستقیماً هم به انرژی خورشید و هم به گرمای آن وابسته بودند، فعالیت فقط محدود به ساعات روز می شد. حتی امروزه نیز بیشتر گونه های خونسرد، در طول شب که دمای بدنشان تقریباً متناسب با دمای هوا پایین میآید از فعالیت باز می مانند. پرندگان و پستانداران بوسیله کنترل دمای داخلی خود از این سیستم رهایی یافته اند که خود مساله ای حیاتی است و موجب شده است بسیاری از آنان بتوانند در تاریکی نیز فعال باشند، اما بهرحال همین فعالیت نیز در طول 24 ساعت مدتی وقفه پیدا میکند.

بنابراین خواب در میان حیوانات بزرگتر رایج است و بسیاری از آنها یک سوم از زندگی خود را در این حال میگذرانند، اما علیرغم این موضوع، اطلاعات انسانها در مورد این فرایند هنوز بسیار اندک است. ترشح شیره هاضمه و اوره و بزاق بسرعت کم میشود،‌ جریان هوا بدرون ریه کاهش می یابد،‌ ضربان قلب کند می‌شود و با ناپدید شدن خودآگاهی امواج مغزی تغییر میکنند. بتدریج که درخواب فرو میرویم، امواج آلفا ناپدید میشوند و ریتم بطرف امواج آرام و بلند دلتا، با تواتر یک تا سه سیکل بر ثانیه که مشخصه خواب عمیق است میرود. معمولاً ترکش های کوتاهی از امواج سریعتر یا «دوک» با امواج کندتر مخلوط است.

تمام این طرحها را میتوان بطور مصنوعی با تحریک الکتریکی نواحی مخصوصی از مغز القا کرد، در مطالعه ای که انجام شده، شوکی که به قسمت بالای مغز گربه داده میشد باو القا میکرد که خود را تیمار کند، حلقه بزند و برای خواب لم بدهد.. اما شواهد بیشتر نشان میدهند که در مغز ناحیه هایی بنام «بیداری» وجود دارد و فقط وقتی ما احساس خواب میکنیم که دیگر این نواحی نتوانند تحریک شوند. ناحیه ای که قبل از همه مسئول بیدار نگه داشتن ماست ناحیه تشکیل شبکه ای است، که نوعی کنترل عالی در قسمت پایین مغز، برای فعال نگاه داشتن تمام سیستم اعصاب مرکزی است.

خوابگردها بیشتر از آنکه خواب باشند، ناخودآگاهند. آنها با چشمان باز به اینطرف و آنطرف میروند و قبل از آنکه دوباره به رختخواب باز گردند اعمال کاملاً پیچیده ای را انجام میدهند، اما صبح چیزی از آن بخاطر نمیآورند.

در صورت بی خواب ماندن پس از چندین روز بیخوابی، قدرت مشت زنی تغییری نکرده است لذا عمل ماهیچه ای آسیبی نمی بیند، شخص هنوز میتواند محاسبات پیچیده را انجام دهد، بنابراین فعالیتهای خودآگاه مغز تاثیری نپذیرفته و هنوز میتواند با دیدن یک فلاش نور فوری زنگی را فشار دهد، لذا زمان واکنش ظاهراً طولانی شده است. اما آنچه اشخاص بیخواب نمی توانند زیاد حفظ کنند تمرکز فکر است. آنها خطاهای بسیار میکنند و مجبورند برای تصحیح آنها مرتباً بعقب بازگردند. بعد از بیخوابیهای طولانی تر این لغزشهای کوچک که در ناخودآگاهی زودگذر رخ میدهد آنقدر رشد می یابد که شخص شروع بدیدن چیزهایی میکند که وجود خارجی ندارند، در این حال او با چشمان باز رویا می بیند. این به آن معناست که بخشی از مغز که کار ساختن رویای درونی ما را به عهده دارد در اثر بی خوابی دچار اختلال شده و نظم خود را در ساختن رویای درونی (دنیا) از دست می‌دهد.

جسم موجودات بسان کیسه ای از مواد شیمیائیست که تعدادی روزنه (حواس پنجگانه)، جهت تبادل محرکها و عناصر شیمیائی با محیط، درآن تعبیه شده است. خواب حالتی است که موجودات با بستن بعضی از این دریچه های تبادل این محرکها را تحت کنترل گرفته و یا مسدود می کنند در این حالت موجودات ناظر بر حوادث درونی خود می شوند به این معنی که در بیداری محرکها از طریق روزنه های موجود در کیسه مواد شیمیائی موجودات (اعضای حسی بدن موجودات)، سبب تحریک مواد شیمیائی درونی موجودات شده و دنیای زیبا و فریبنده ای را در مغزشان می آفرینند و در خواب استمرار تحریکات درونی ناشی از فعالیتهای روزانه.

موجودات چه در خواب و چه در بیداری ناظر بر دنیای درونی خود هستند با این تفاوت که در بیداری محرکهای بیرونی مسیر ساخته شدن این رویا را تحت کنترل دارند و در خواب اثرات باقی مانده از محرکهای بیرونی ناشی از فعالیتهای روزانه به اضافه بعضی از محرکهای بیرونی که قادرند با وجود بسته بودن روزنه ها، به درون موجودات نفوذ کرده و مسیر رویا و دنیای درونی موجودات را کنترل بکنند.

زمانی که شما بـظاهر با چشمانتان بیرون را نـظاره مـی کنید درحقیقت ناظر تصویری هستید که در درونتان به توسط امواج نورانی شکل گرفته و یا وقتی گرمی، سردی، صدا، مزه، بو و. .. را درک می کنید در واقع ناظر دنیائی هستید که در درونتان بواسطه تحریک شدن کانالهای حسی با محرکهای بیرونی ساخته شده است، حال اگر ورودی هر یک از این محرکها مسدود شود بخشی از دنیای درونی ما حذف خواهد شد که البته این حذف شدن با کمی مکث زمانی صورت خواهد گرفت زیرا آثار باقی مانده از تحریک محرکهای بیرونی با مسدود شدن کانال سریعاً از بین نمی رود بلکه با یک مکث زمانی همراه است و ما در طول این مکث زمانی، در حالت خواب، دنیائی را در درونمان می سازیم که رویای جسمانی نامیده می شود.

خواب درحالت طبیعی از سه قسمت تشکیل می‌شود: خواب جسمانی، نفسانی و روحانی. و اما خواب جسمانی که اوایل شب و در اولین ساعات خواب رخ می‌دهد و جسم موجودات برای رسیدن به سکون و آرامش، به آهستگی شروع به ساکن شدن میکند تا اینکه بطور کامل از برانگیختگیهای ناشی محرکهای بیرونی و فعالیتهای روزانه باز می ایستد، مثل پنکه ای که بعد از خاموش شدن به چرخش خود ادامه داده و به آهستگی متوقف میشود. در این مرحله از خواب، شخص ادامه کارهای جسمانی روزمره خود را که ناشی از واکنشهای بین محرکهای محیطی و کانالهای حسی است بصورت خواب و رویای جسمانی می‌بیند. این مرحله از خواب در حالت عادی 2 الی 2.5 ساعت طول میکشد. بعد از سپری شدن این قسمت از خواب و آرام شدن جسم، انسان به خوابی به مراتب عمیقتر فرو میرود که خواب نفسانی نامیده میشود. در این بخش از خواب روان و ضمیر ناخودآگاه آدمی شروع به عقده گشائی میکند یعنی سرخوردگیها، آرزوهای دست نیافته، ترسها و شکستهای خود را که در روانش اثرگذاشته بازسازی کرده و بصورت جبران شکستها یا بدست آوردن آرزوها و از دست داده هایش در خواب می‌بیند. مثلاً اگر در طول روز کسی او را زده باشد و این مسئله برایش ضربه روحی بدنبال داشته باشد در خواب دعوائی را خواهد دید که در آن فاتح میدان خودش است، این قسمت ازخواب به خاطراتی مربوط می شود که بصورت کدهای شیمیائی در درون پیکره ما ذخیره شده است و اغلب مربوط به قسمتی از خاطرات می شوند که هورمونها و مواد شیمیائی در اثر یک تحریک بیرونی برانگیخته شده اما خاموش نشده اند مثل شهوت، گرسنگی، احساس حقارت،که سیستم دفاعی و تهاجمی را فعال می‌کند، و غیره که اگر در اثر یک محرک بیرونی برانگیخته شده اما خاموش (ارضا) نشده باشند، جسم با رویا سازی بطور مجازی آن را ارضا یا خاموش می کند.

ما بدن را ساختمانی نسبتاً دائمی می پنداریم در حالیکه تک تک سلولها زندگی کوتاهی دارند و نه تنها در روی پوست و لایه های روده که اصطکاک آنها را می ساید بلکه حتی در استخوانها نیز مرتباً در حال جایگزینی هستند. اگر دوستی را پس از سالها ملاقات کنیم، ممکن است تغییر چندانی بنظرمان نرسد در حالیکه حتی یکی از سلولهایی هم که در آخرین دیدارمان در بدن او وجود داشته باقی نمانده است. بازسازی و جایگزینی به ترکیب پروتئین جدید نیاز دارد و ظاهراً در ضمن خواب انجام میشود. گویا بافتهای بدن بیشترین تاثیر را در خواب جسمانی و نفسانی میگیرند. چنانکه ورزشکاران بعداز روزهای پرفعالیت ورزشی مدت بیشتری را در خواب جسمانی میگذرانند. هورمونهای رشد بدن در این فاصله ساخته میشود و آهنگ تقسیم سلولها با شروع خواب افزایش می یابد. بافتهای مغز برخلاف بافتهای بقیه بدن بعد از سن معینی از رشد باز می مانند و بیشتر به تعمیر و نگهداری می پردازند. بیشتر رشد مغز در دو ماه پیش از تولد و ماه اول بعد از تولد انجام میشود. در این موقع لایه ماده خاکستری ساخته میشود و نوزاد در هر روز نه تنها دو برابر یک شخص بالغ می خوابد، بلکه متناسب با آن دو برابر وقت صرف خواب نفسانی میکند. گویا در حالی که بدن درخواب جسمانی بازسازی میشود، خون بیشتری به سر جریان یافته و گرمای بیشتری در مغز تولید میشود.

روان انسان بعد از سپری شدن خواب نفسانی آرام گرفته و شخص وارد مرحله نهائی خواب که خواب روحانیست و اغلب در سحرگاهان رخ میدهد میشود. آرام و ساکن شدن جسم و تلاطمات درونی و آرام گرفتن روان فرصت مناسبی را در اختیار کانالها و حواس پنهان آدمی می گذارد تا محرکهائی را که بسیار ظریف و نامحسوسند ادراک نماید و رویائی منطبق بر واقعیتی نسبی ببیند که غالبا بصورت وقوف برحوادث آینده هویدا میشود، و رویائیست که تعبیرش مربوط به حوادث آینده شده، واقعیتی را در دنیای ما ایجاد خواهد کرد(در بحث زمان این امکان را که آیا می شود آینده را قبل از وقوع دید بحث خواهیم کرد).

خواب روحانی را از یک جهت می توان فعال شدن ضمیر ناخودآگاه خواند که نه تنها قادر به دریافت امواج محیطی ضعیف از جمله امواج تله پاتی است بلکه قادر است جزئیاتی از محرکهای بیرونی را، چه بصورت صوتی و دیدنی و یا احساسات دیگر، که در طول روز مشاهده کرده ولی ضمیر آگاه از آن بی خبر است به یاد آورده، به کمک محرکهای جدیدی که از محیط دریافت می‌کند، تجزیه و تحلیل کند و نتیجه تجزیه و تحلیلهای خود را بصورت رویا بازسازی نماید.

در واقع ضمیر ناخودآگاه ما قادر است محرکهائی از محیط را ادراک کرده با خاطرات خود به قیاس بکشد که قرار است حوادث آینده را بوجود بیاورند مثل زلزله ای که گوزنها و خرگوشها ساعتها قبل از وقوع آن را پیشگوئی می‌کنند.

ما می دانیم که تحت هیپنوتیزم، ضمیر ناخودآگاه می تواند چیزهای باور نکردنی را بیاد بیاورد، از قبیل تعداد پله هایی را که در ملاقات با شخص دیگری در دفتر کارش در هفته گذشته طی شده یا تعداد تیرهای برق را در خیابان. در واقع هیچ چیزی، چه جزئی و نامحسوس و چه ماکروسکوپی و محسوس، از نظر ضمیر ناخودآگاه دور نمی ماند حتی اگر ضمیر خودآگاه آن را ندیده باشد و یا به آن توجهی نکرده باشد.

همه انسانها وقتی در خواب رویا (خواب روحانی) می بینند آن را عین هستی می پندارند و دنیای بیداری خود را کاملا به فراموشی می سپارند، و وقتی از خواب بیدار میشوند با دیدن رویای دوم خود (دنیا) چنین می پندارند که آنچه را که در خواب مشاهده کرده اند، بدلیل قادر نبودن برای بازگشت مجدد به همان صحنه خواب و یا ایجاد ارتباط منطقی بین رویاهای شبانه خود، غیر واقعی می باشد، در حالی که موجودات زنده در طول حیاتشان، در دنیای ذهن خود زندگی می‌کنند و در این دنیای خیالی، که نقص کانالهای ادراکی باعث ظهور آن است، دنیا را در دو حالت خواب و بیداری درک می‌کنند و چون در بیداری اختیار بیشتر داشته و بین وقایع آن ارتباط منطقی تری را میتوانند ایجاد بکنند. لذا خواب و رویاهائی را که در آن می بینند واهی قلمداد کرده سعی می‌کنندعالم رویا را (خواب روحانی) بر مبنای ادراکات و دنیای درونی و ذهنی خود در بیداری توجیه کنند و چون موفق نمیشوند، از پذیرش آن بعنوان یک حقیقت خودداری می‌کنند درحالیکه دنیای واقعی هیچ شباهتی به دنیای ادراکی آنها، چه در حالت خواب و چه در حالت بیداری، بجز در موارد جزئی ندارد، و هر دو حالت خواب و بیداری گوشه ای از سایه های حقیقت هستند.

ما بجز حواس ظاهریمان دارای یک سری حواس پنهانی نیز هستیم که در حالت عادی و در بیداری فعال نمی‌باشند و فقط زمانی فعال میشوند که حواس دیگر خاموش بوده و ادراک فارغ از محسوسات جسمی باشد. از این قاعده عده ای از انسانها استفاده کرده و با مسدود کردن کانالهای ورودی به طریقه بستن چشمها، ایجاد سکوت در محیط و تمرکزدادن حواس در یک نقطه جهت دورکردن حواس از پیامهای محیطی و یا روشهای دیگر و همچنین با استفاده از سکوت درونی که رسیدن به آن مستلزم درست کردن نحوه زندگی و طرز نگرش به آن است، میزان تحریکات و خاطره های تشویش آور درونی خود را که بصورت عقده های روانی، ترسها، نگرانیها، نامیدیها، غمها و غصه ها، خشم، اضطراب و وابستگیهای مختلف ظهور می کند به حداقل ممکنه رسانده با خاموش کردن گفتگوی درونی (حرف زدن دائمی درونی که اکثریت انسانها دچارش بوده و دائم در حال حرف زدن با خودشان هستند) وآرام و ریلاکس کردن کامل بدن و یا با روشهای ویژه ای (در دروس عملی آموزش داده خواهد شد) که سبب به خواب رفتن جسم بدون بخواب رفتن ادراک میشود، به یک چنین حالتی می رسانند و امکان ادراک پیامهای رسیده از این حواس را برای خود فراهم میکنند و به این ترتیب به یک سری کرامات از قبیل وقوف بر حوادث آینده دست پیدا می‌کنندکه به بعضی از حالات آن اشراق یا مکاشفه نیز می گویند.

در واقع ما در بیداری به یک سری از محرکــهای هستی حساس بوده و ادراک می‌کنیم و در خواب یک سری دیگر از محرکهای ظریف هستی را ادراک می‌کنیم مثل عوض کردن کانال در تلویزیون که هر وقت بخواهیم می توانیم کانال یک یا دو را بینیم در اصل هر دو کانال همزمان حضور دارند ولی نوع حساسیت گیرنده است که مشخص می کند کدام کانال پخش شود. در انسان نقص کانالهای ادراکی و توجهات بیجا به رویاهای دنیوی وهمچنین شلوغی افکار باعث میشود که انسان نتواند همزمان هردو دنیا (رویا و بیداری) را درک کند. در واقع ما در طول حیات جسمانیمان در دو عالم زیست می‌کنیم با این تفاوت که یکی دائمی تر و طولانی تر از دیگریست و این دو عالم (خواب – بیداری) مشترکا عالم درونی ما را تشکیل می دهند. البته ما در عالم رویا بعد برتری از زمان را درک می‌کنیم که در بیداری ادراک آن با جسم میسر نیست مگر در شرایط ویژه ای.

ادراکات و دریافتهای ضمیر ناخودآگاه، امواج تله پاتی، دریافتهای خودآگاه و امواج محیطی دیگر و همچنین توقف و تغییر بخش فیلتراسیونی ادراک در ذمینه ساخت بعد، فضا، رنگها، بوها و مزه ها، جمودیت اشیا و بطور کلی قوانین و قالب بندیهای دنیای بیداری، در هنگام خواب و در عالم رویا سبب می‌شود تا ما حوادث و رخدادهای دنیای بیرونی را در بعدی برتر و به مراتب کاملتر ادراک کرده، رابطه یک سری از حوادث، اشیا و موجودات را بهتر درک کنیم و هوش با تجزیه و تحلیل این داده ها، در خواب روحانی، حوادث و رخدادهای آینده را پیش بینی کرده آن را بصورت تصاویر و رویاهای صادقه در ادراک ما ظاهر می‌کند.

در ادیان مختلف این بالا رفتن سطح ادراک را، در درک بعد و دنیا، به این صورت بیان کردند که: انسان در خواب روحانی با قالب مثالیش که دارای ابعاد برتر است دنیا را ادراک می‌کند.

جسم مادیی که ما مشاهده می‌کنیم در واقع تصویریست که کانال بینایی ما از سطح بیرونی و پوسته جسممان به ما می‌دهد لذا تمامی نقصهایی که در ذمینه دیدن دنیا و اشیا از قبیل رنگ، حجم، شکل، جمودیت، بعد و ناقص ادراک شدن یک حادثه، وجود دارد در تصویر جسممان نیز صدق می‌کند لذا کسی نمی تواند بگوید که جسم یک انسان واقعاً به چه شکلیست.

شکلی که ما از خودمان مشاهده می‌کنیم تصویری است ناقص و برچسب خورده از پیکره حقیقیمان که در داخل جمجمه تشکیل شده است. در هنگام خواب این تصویر مجازی از هم پاشده و ما تصویری دیگر ولی با ابعاد برتر را جایگزین آن می نماییم و همین طور در هنگام مرگ.